فاجعه که فقط جنگ و کشتار و آوارگی نیست، یا سیل و زمین لرزه و آوار.
فاجعه همون پسر نوجوون تنها و اخموییه که دیشب توی پارک دیدیمش.
بلند بلند موزیک گوش می کرد ، شونه ها رو کشیده بود بالا کمی و نگاهش فقط به زمین بود.
فاجعه اونهایی بودن که خندیدن: آخی طفلک، بسوزه پدر عاشقی!
فاجعه این خیاله که "ای بابا، هنوز اولشه!"، که "بزرگ میشه یادش میره"، یا بدتر، "به این روزاش می خنده" !
فاجعه این جاست که یادش نمیره. که یادمون نمیره...
ذخیره ی بزرگی از شکستن ها و تنهایی کشیدن ها، دست توی جیب کردن ها و توی خیابون پا کشیدن ها... رو حمل
می کنیم با خودمون، از کودکی و نوجوونی و جوونی، از خیال های ساده ای که به دیور خوردن، محال شدن و بلند بلند
می خندیم که "ای بابا... یادمون می ره."
نمیره من میدونم ...
20836 بازدید
12 بازدید امروز
13 بازدید دیروز
30 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian